- 20خرداد برای اولین بار وقتی دمر شدی خودت رو به جلو می کشوندی و زانوهات رو به حالت 4 دست و پا یه کم خم کردی.
- 21خرداد اولین روزی که بهت فرنی دادم.
- 30خرداد اولین روزی که سوپ خوردی اونم ترش.
- 7تیر راحت می تونستی سینه خیز به سمت جلو بری پسری من.
- 8تیر الهی فدای صدای نازت بشم که یاد گرفته بودی دد بگی.
- 10تیر وروجک من آخه این چه کاریه که موقع شیر خوردن موهات رو می کشی.
وقایع مهم5 ماهیگیت
....
عزیز مامان به خاطر تاخیری که تو نوشتن خاطراتت پیش اومد ببخشید .
تو این چند وقت خیلی اتفاقات برات رخ داد 2 بار مریض شدی اونم بد جوری .از عید به این ور فقط700 گرم وزن گرفتی برای همین دکترت غذا خوردنت رو از اول 6 ماهگی شروع کرد اوایل خیلی بد می خوردی همه رو یا فوت می کردی بیرون یا دهان کوچولوت رو قفل می کردی منم که همه غذاهات رو یه کم شیرین می کردم و نمی دونستم شما شیرین دوست ندارین تا یه روز وقتی برات سوپ پخته بودم یه کم آب لیمو ترش ریختم انقدر بامزه غذات رو تا آخرش خوردی که باورم نمی شد. الهی مامان فدات بشه از اون به بعد فهمیدم که مثل خودم چیزای ترش رو ترجیح می دی .خیییییییییییییییییییییلی دووووووووووووووووووووووووووست دارم کیان کوچولوی من.