- 20خرداد برای اولین بار وقتی دمر شدی خودت رو به جلو می کشوندی و زانوهات رو به حالت 4 دست و پا یه کم خم کردی.
- 21خرداد اولین روزی که بهت فرنی دادم.
- 30خرداد اولین روزی که سوپ خوردی اونم ترش.
- 7تیر راحت می تونستی سینه خیز به سمت جلو بری پسری من.
- 8تیر الهی فدای صدای نازت بشم که یاد گرفته بودی دد بگی.
- 10تیر وروجک من آخه این چه کاریه که موقع شیر خوردن موهات رو می کشی.
وقایع مهم5 ماهیگیت
....
عزیز مامان به خاطر تاخیری که تو نوشتن خاطراتت پیش اومد ببخشید .
تو این چند وقت خیلی اتفاقات برات رخ داد 2 بار مریض شدی اونم بد جوری .از عید به این ور فقط700 گرم وزن گرفتی برای همین دکترت غذا خوردنت رو از اول 6 ماهگی شروع کرد اوایل خیلی بد می خوردی همه رو یا فوت می کردی بیرون یا دهان کوچولوت رو قفل می کردی منم که همه غذاهات رو یه کم شیرین می کردم و نمی دونستم شما شیرین دوست ندارین تا یه روز وقتی برات سوپ پخته بودم یه کم آب لیمو ترش ریختم انقدر بامزه غذات رو تا آخرش خوردی که باورم نمی شد. الهی مامان فدات بشه از اون به بعد فهمیدم که مثل خودم چیزای ترش رو ترجیح می دی .خیییییییییییییییییییییلی دووووووووووووووووووووووووووست دارم کیان کوچولوی من.
وقایع مهم 4 ماهیگیت
- شنبه 14 اریبهشت واکسن 4 ماهگیت رو برات زدن که چقدر دردت اومد و تا شب فقط گریه کردی عزیزم .
- شنبه 28 اردیبهشت یاد گرفته بودی که پاهات رو بگیری و شصت پات رو همش تو دهنت می کری بابا مهدی هم همش حرص می خورد که بابایی نخور مریض میشی.
- یکشنبه 29 اردیبهشت وقتی دستم رو میاوردم جلو می گفتم دست بده با انگشتای کو چیکت دستم رو می گرفتی .
- شنبه 4 خرداد موقع شیر خوردن گاز می گرفتی و با شیطنت بهم می خندیدی.
- وقتی دمر می شدی دوباره خودت به حالت اولت بر می گشتی(مامان فدای قل خوردنت بشه)
- یکشنبه 12 خراد اولین باری که بهت حریره بادام دادم.
وقایع مهم 3 ماهیگیت
- پنجشنبه22 فروردین خودت برای اولین بار از سمت راستت دمر شدی.
- جمعه 13 اردیبهشت وقتی دمر می شدی بهت می گفتم لالا سرت رو می ذاشتی زمین .
کلا وقتی سه ماهگیت تمام شد خیلی خیلی شیطون شدی قند عسلم.
وقایع مهم 2 ماهیگیت
- یکشنبه 13 بهمن واکسن 2 ماهگیت رو زدیم.
- دوشنبه 14 بهمن هر کی باهات حرف میزد کلی ذوق میکردی و می خندیدی.
- سه شنبه6 فروردین خودت تو خواب از این پهلو به اون پهلو می شدی.
وقایع مهم 1 ماهیگیت
-
14دی ختنه کردنت
-
15دی شروع دل دردات
-
26دی وقتی تو خواب می خندیدی تمام بدنت می لرزید
-
3بهمن اولین خنده ات وقتی داشتم باهات حرف میزدم
درباره تولد کیان
پسر نازم کیان در13 دی 1391 ساعت 7:15 توسط خانم دکتر عارفی در بیمارستان بهمن چشم به جهان گشودی به زندگی من و بابا مهدی کلی صفا و صمیمیت بخشیدی .برای همین من و بابا مهدی تصمیم گرفتیم یه مروری به خاطراتت داشته باشیم.
عاشقتم کیانم
دیروز 1 ساعتی می خواستم برم بیرون چون بارون می یامد ترجیح دادم بذارمت پیش خاله هات تا یه وقت سرما نخوری نفس من .کلی ماچ ماچیت کردم و رفتم بعد از 1 ساعت وقتی برگشتم تا منو دیدی یه بغضی کردی و شروع کردی به دست و پا تکون دادن .نمی دونی چقدر ذوق کردم فکر نمی کردم از الان برام دلتنگی کنی پسرم.راستی جنسیت نی نی عمه ملیحه ات معلوم شد یه دخمل نانازی که مهر به دنیا میاد.
به نی نی پیج خوش آمدید
به Nini Page خوش آمدید.
امیدواریم بتوانیم خدمات مطلوب و مورد نظر شما را ارائه کنیم.
ما را از نظرات خود آگاه کنید.
روابط عمومی نی نی پیج
این بلاگ در روز یکشنبه 29 اردیبهشت 1392 ایجاد شد.
می توانید نوشته و عکس و فیلم های مربوط به کودک خود را در این بلاگ منتشر نمائید.
اگر نیاز به راهنمائی دارید روی لینک های زیر کلیک کنید:
- راهنمای انتشار مطلب در وبلاگ
- راهنمای کم کردن حجم و اندازه عکس
- چگونه از کودک خود فیلم بگیریم و در سایت منتشر کنیم؟
- مرکز دانلود نرم افزارهای مورد نیاز